“درست در شرایطی که ‌پاکستان با قطعی گسترده برق، اقتصاد رو به زوال، جنگ داخلی در دو ایالت از چهار ایالت، خشونت از نواحی مشرف به هیمالیا تا گستره خلیج فارس و روابط تیره با آمریکا مواجه است، ارتش این کشور در پنجم ژوئن تشخیص داد که بهترین زمان برای آزمایش یک موشک کروز با قابلیت حمل کلاهک‌های هسته‌ای است. این پنجمین آزمایش موشکی پاکستان از آوریل محسوب می‌شود؛ آزمایشی که هم برای تقویت روحیه عموما افسرده ملی بود و هم نشانه‌ای برای هند و لئون پانه‌تا، وزیر دفاع آمریکا که صبح همان روز وارد دهلی‌نو شده بود مبنی بر اینکه پاکستان حتی با وجود مشکلات داخلی دست از آزمایش‌‌های خود بر نمی‌دارد و نمی‌توان به این راحتی این کشور را تهدید کرد و از چیزی ترساند.”

مجله فارین پالسی در گزارشی درباره شرایط پاکستان به قلم احمد رشید نوشته است: «با وجود اینکه پاکستان با کمبود برق و آب مواجه است یا در آینده با حجم وسیع جمعیت بیکاران نیز روبه‌رو خواهد بود و امید کمی برای توسعه در بخش آموزش یا بهداشت این کشور وجود دارد، اما باز هم اکثر مردم این کشور با آزمایش‌های موشکی توسط دولت مخالفتی ندارند. هند هم چنین آزمایش‌های موشکی‌ای را انجام می‌دهد اما وضعیت اقتصادی‌اش شباهتی به پاکستان ندارد.پس از این آزمایش بود که یوسف رضا گیلانی، نخست‌وزیر پاکستان نیز با حکم دادگاه عالی این کشور از سمتش عزل شد و مسائل عدیده حقوقی و قانونی را در پی آورد. بسیاری از مردم، این اقدام دادگاه عالی را یک کودتا علیه قانون اساسی می‌دانند؛ چرا که پارلمان پاکستان تنها نهاد قانونمندی است که قدرت برکناری و عزل یک نخست‌وزیر را دارد. گرچه نخست‌وزیر جدید نیز از حزب مردم پاکستان است اما شرایط نامشخص سیاسی احتمالا تنها به تضعیف بیشتر نهادهای قانونی منجر خواهد شد.ادامه…..

 

تمام موسسات اصلی و دولتی پاکستان هم‌اکنون احمقانه رفتار می‌کنند، به طوریکه دادگاه عالی، حزب حاکم تحت رهبری آصف علی زرداری، رییس جمهوری پاکستان، احزاب مخالف و رسانه‌ها همه یکدیگر را به فساد و رشوه گرفتن متهم می‌کنند و تنها ارتش در این میانه دعوا، پاک و منزه است؛ اگر چه اتهام فساد علیه بسیاری از ژنرال‌های بازنشسته همچنان وجود دارد.

ارتش پاکستان که با کارآمدترین نیروهای نظامی جهان محسوب می‌شود، در ایجاد جوی متشنج پیش از به وجود آوردن یک کودتای نظامی متبحر است. تمامی نهادهای دولتی پاکستان بی‌اعتبار شده‌اند. پاکستانی‌ها هیچ اعتقادی به سیاستمداران ندارند و در این کشور تردید بسیاری در مورد دموکراسی وجود دارد. بحران شدید اقتصادی و بروز خشونت‌های وحشتناک به این کشور لطمه شدیدی بر زندگی و اموال مردم وارد کرده و قطع روابط با غرب به ویژه آمریکا،‌ پاکستان را که هیچگاه پیشتر اینچنین نبوده، از عرصه بین‌الملل بیرون رانده و به صورت کلی منزوی کرده است.

با وجود این روند در پاکستان و عدم ارایه راه‌حل در زمینه‌های مختلف به ویژه در خصوص برقراری دوباره روابط با واشنگتن و همکاری با ناتو، احتمال کودتا توسط ارتش پاکستان بعید است اما به جای آن، ارتش تمایل دارد تا حزب حاکم مردم پاکستان توسط دادگاه عالی برکنار شود و کشور تا زمان برگزاری انتخابات سراسری توسط دولت موقت اداره شود. با وجود چنین سناریویی، ارتش و دادگاه عالی برای اعلام جرم و تشکیل پرونده علیه تعداد زیادی از سیاستمداران فاسد با یکدیگر می‌توانند همکاری کنند و اصلاحات اقتصادی که خواسته صندوق بین‌المللی پول است و دولت کنونی پاکستان از اجرای آن امتناع می‌کند، تحقق می‌یابد. این روند به معنای تمدید نامحدود فعالیت دولت موقت و تاخیر در برگزاری انتخابات سراسری است.

شکست نخبگان حزب حاکم در اجرای اصلاحات یکی از مشکلات بینادین در پاکستان است. ارتش و دولت‌های متوالی برای اتخاذ تصمیمات مهم چون برقراری صلح با هند و ممانعت از افزایش بهره حاصل از عواید زمین‌داران و ملاکان با مشکلاتی مواجه شده‌اند. هنگامی که در سال‌های دهه ۱۹۹۰ میلادی، جهان از آرامش و صلح پس از جنگ سرد و گسترش بازارهای جهانی و تجارت کالاها بهره می‌برد، اقتصاد پاکستان همچنان برپایه سیستم فئودالی بود. شهرهای بنگلور و بمبئی در هند در مراکز تجاری و کمپانی‌های خودروسازی و غول‌های رسانه‌ای غوطه‌ور بودند، در حالی که پاکستان همچنان برای تامین برق برای کارگاه‌های پارچه بافی قدیمی خود با مشکل مواجه بود. درحالیکه پاکستان برای پنهان کردن درگیری‌های داخلی می‌کوشید، بنگلادش و سریلانکا به سوی جلو پیش می‌رفتند و اقتصاد خود را برای اجرای سیاست‌هایی به منظور سرمایه‌گذاری خارجی، معرفی صنایع جدید و محصولات کشاورزی آماده می‌کردند.

ارتش پاکستان نیز خود را در درگیری‌هایی غوطه‌ور ساخت. اولین آن‌ها مربوط به حمایت از مجاهدین در افغاستان در سال‌های دهه ۱۹۸۰ و سپس پشتیبانی از طالبان در سال‌های دهه ۱۹۹۰ میلادی و جهادیون در جریان درگیری‌های میان هند و پاکستان بر سر کشمیر تحت حکومت هند بود. بسیاری از نیروهای ارتش پاکستان را اهالی پنجاب تشکیل می‌دهند. عقیده بهبود روابط با همسایگان برای ارتش که اصلاحات پایه‌ای اقتصادی را در پاکستان اجرا می‌کند، حکم تکفیر دارد و تحریم شده است.

تصمیم غیرعاقلانه پاکستان در پناه دادن طالبان افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی باعث تضعیف این کشور شد؛ پیشنهادی که از سوی ارتش پاکستان برای ابقا و حفظ موقعیت‌هایش در مقابل حضور آمریکا در افغانستان اعلام شده بود. استفاده از این اسلام‌گرایان افراطی به عنوان وسیله‌ای برای سیاست خارجی نشان دهنده یک سیاست ناکام و شکست خورده پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ است اما پاکستان به دخالت در کشمیر و افغانستان ادامه داد و کورکورانه از پذیرش تغییر بنیادین جهان امتناع می‌کند.

حضور طالبان در پاکستان هم‌اکنون برای این کشور گران تمام شده است. ۳۵ هزار شهروند این کشور توسط طالبان و انشعاب‌های مرتبط با این گروه کشته شد‌ه‌اند. افراط‌گرایان، هندوها و مسیحیان را هدف حملات خود قرار داده‌اند اما گروه‌های مسلمان چون احمدی‌ها، اسماعیلی‌ها، میمن‌ها و شیعیان نیز هدف حملات این افراد قرار می‌گیرند. در کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان، گروه‌های شبه‌نظامی اتوبوس‌ها را منفجر می‌کنند؛ در کراچی، این گروه‌ها به نقض قوانین پرداخته و برای افزایش فعالیت‌های شبه‌نظامی در زاغه‌ها اقدام به تحریک افراد می‌کنند.

متاسفانه طی یک سال اخیر برخورد ناکارآمد دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا با اسلام‌آباد تنها افراطیون پاکستان را متقاعده کرده که آن‌ها در قبال سیاست‌های آمریکا حق دارند و درست رفتار کرده‌اند. از نظر این افراد، واشنگتن، دهلی‌نو را علیه اسلام‌آباد تحریک می‌کند، مذاکرات صلح با طالبان بدون حضور پاکستان آغاز می‌شود و خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بدون مشورت کافی با اسلام‌آباد در حال انجام است که همگی این اقدامات خصمانه آمریکا علیه پاکستان بی‌امان و سخت‌گیرانه است. پاکستان معتقد است که آمریکا تاکنون هرآنچه را که انجام داده اشتباه است و هم‌اکنون با یک افتضاح و رسوایی در افغانستان مواجه است. کنایه و عامل استهزاء این است که اسلام‌آباد همواره خواهان خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و انجام مذاکرات صلح میان طالبان و آمریکا بوده است. هم‌اکنون تمام آن چیزی که پاکستان آرزوی آن را داشت به واقع درست درآمده، اما پاکستان در طرف نادرست قرار دارد و از آمریکا دوری می‌کند.

البته آمریکا نیز افراط‌گرایان خود را دارد. برخی از افراط‌گرایان در کنگره و دولت آمریکا در حال مشاوره با اوباما هستند که شبکه طالبان افغانستان تحت رهبری جلال‌الدین حقانی را یک گروه تروریستی معرفی کند. این عامل می‌تواند باعث شود که پاکستان بعنوان یک کشور حامی تروریسم به دلیل وجود پناهگاه‌های امن در این کشور اعلام شود. چنین روندی می‌تواند باعث تحرکات ضد آمریکایی زیادی در پاکستان شود. با چنین اقداماتی و عدم عذرخواهی از کشتار ۲۴ سرباز پاکستانی در جریان حمله نیروهای آمریکایی در نوامبر سال گذشته میلادی، واشنگتن تنها عامل بروز بحران‌های بعدی در پاکستان می‌شود. خاتمه دادن به حضور شبکه حقانی در پاکستان نیازمند انجام مذاکرات سیاسی از جانب واشنگتن و کابل و بدون اعمال تهدید است.

روابط سرد و متزلزل دو کشور آمریکا و پاکستان، اسلام‌آباد را از مشکلات اصلی‌اش که همان افزایش بحران داخلی است منحرف کرده است. پاکستان به شدت نیازمند رهبرانی است که بتوانند به صورت موثری این کشور را از بحران خارج کنند و بعنوان یک روایتگر جدید در مذاکرات حاضر شوند؛ افرادی که به صورت موثری ارتش را که این کشور را از لحاظ ایدئولوژیکی برای ۳۰ سال گذشته در باتلاقی گیر انداخته بود، مورد انتقاد قرار دهند. پاکستان نیازمند افرادی نخبه است که با فساد و بی‌کفایتی سیاستمداران مقابله کرده و به انجام و اجرای دوباره اصلاحات در تمام زمینه‌ها بپردازند.

هر کدام از روایتگران جدیدی که ما بعنوان پاکستانی نیاز داریم بجای مقصر شناختن دیگران چون آمریکا و هند، بهتر است که مسوول مشکلات خود باشند. البته تاکنون چنین رهبرانی وجود نداشته‌اند. بهترین امیدواری برای پاکستان ممکن است تعهد به رشد و ارتقای جنبش جوانان تحت رهبری شاعران، خوانندگان موسیقی پاپ، گروه‌های حقوق بشری، هنرمندان، بانکداران و بروکرات‌ها باشد که با شبکه‌های اجتماعی در ارتباط هستند و دائما در مورد نیاز برای تغییر صحبت می‌کنند.

۶۰ درصد از ۱۸۰ میلیون جمعیت پاکستان زیر سن ۲۵ سال هستند. سیاستمداران پاکستانی در مورد این قشر از جامعه پاکستان و آرمان‌های آنان بسیار کم می‌دانند. این جوانان هستند که نیازمند پروراندن یک روایتگر آزاد در مورد تاریخ پاکستان هستند؛ روایتگری که ارتش و سلاح هسته‌ای در مرکزیت توجه او نیست بلکه شهروند پاکستانی را در توجه خود دارد.»